آنگاه که اخلاق جامعه ضایع شد، چه می شود کرد؟
آری ، چه می شود کرد؟
آقای (هیوا مسیح) بدون اطلاع و اجازه ام کتاب ترانه های کرمانجی ام را که شامل سه خشتی ها بود و نمونه ای را به آقای کریم اکبر زاده اهدا کرده بودم ، گرفته وبه نام خود چاپ کرده و آنگاه با بی انصافی ، ترجمه ترانه ها از سوی مرا نیز به باد انتقاد گرفته که نا کار آمد و خالی از جنبه های زیبایی ترجمه بوده است .!! ص10
این آدم نمی تواند بیندیشد که با این ترجمه نارسا نیز ، آنرا بردند و نابود کردند ، به اتهام رواج دادن خط کرمانجی در خراسان ، ایشان باید بداند که برای اولین بار من توانسته ام به زبان کرمانجی کتاب بنویسم و تمام خطرات آنرا هم به جان بخرم و پس بدهم . از دیگر سو مردم ما هنوز با خط کرمانجی آشنا نیستند و ناچارم برای آشنایی آنان با این رسم الخط تا می توانم تحت اللفظ ترجمه کنم . چنانکه در دیوان عرفانی جعفر قلی زنگلی نیز چنین کردم ترجمه آزاد و زیبایی که کرمانج یا فارسی زبان عزیز نتوانند از خواندنش بهره مند شوند، چه نتیجه ای دارد؟البته برای ترجمه آزاد و زیبا زمان و آینده ای وجود دارد که آیندگان چنان خواهند کرد ، چنان که آقای هیوا کرده است .
نیز حکایت آن عضدی بی سواد بجنوردی است که یک روز هم به دبستان و مدرسه نرفته وتنها چند روزی به مکتب روستایش گام نهاده و ادعای نویسندگی می کند و کارم را هم تخطئه می نماید و با این سرقت فرهنگی آّشکار ، با نوشته های پر از اشتباه خود دیوان (جعفر قلی ) مرا با عوض کردن شماره صفحاتش به نام خود چاپ کرده و بر من هم تاخته است !! چه می توان کرد از دست دوستان نادان؟!مثال بی سوادی که فکر میکرد با زدن عینک به چشمان خود دانشمند،نویسنده و ادیب می شود.
دشمن دانا که غم جان بود بهتر از آن دوست که نادان بود
کلیم الله توحدی کانیمال
مشهد 9/9/1388
این وبلاگ به تاریخ ، فرهنگ و هنر کردهای شمال خراسان می پردازد.